حکایت ها دلنشین

داستان های کوتاه و جالب

حکایت ها دلنشین

داستان های کوتاه و جالب

حکایت ها دلنشین

مهــــم نیســـت نوشته های درهم و برهم مـرا بخـوانی یـا نــــه
مــن بـرای دل خستــه ام می نـویسـم
میخـــواهی بخـــوان
میخـــواهـی نخـــوان
فـــقــــــط خـواهـش میکنـم
اگــــر خـوانـدی
عـاشقـانـه ام را تقــدیـم به " او " نکــن
مــن این ها را بـرای " تـــو " نوشته ام

بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۸ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

عاشقانه (LOVE)

 

عادت ندارم درد دلم را ، به هـمه کس بگویم . . . !
پس خاکش میکنم زیر چهره ی خندانم ، تا همه فکر کنند نه دردی دارم و نه قلبی !

 

 

سرکلاس ادبیات معلم گفت
فعل رفتن رو صرف کن...رفتم رفتی رفت...ساکت میشوم!
میخندم ولی خنده ای تلخ...!
استاد داد میزند خب بعد!؟
و من میگویم رفت رفت رفت!رفت و دلم شکت!!
غم رو دلم نشست!
رفت و شادیم بمرد...شور از دلم ببرد...!
رفت رفت رفت و من میخندم و میگویم
خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است.....

 

http://rozup.ir/up/smslar/smslar_4/WwW.smslar.r98.ir(62).jpg

 

چقدر حرف هست و من فقط سکوت میکنم
آمدنت را سکوت کردم.
داشتنت را سکوت کردم. رفتنت را سکوت کردم.
انتظار بازگشتت را هم...
...حالا نوبت توست...
باید در سکوت به تماشا بنشینی،
سوختنم را.. 

 

 

اینایـــــــــــ ــــــــی که خنده هاشـــــ ــــــونــــــــــــ

گوشـــــــ ـــــــهـ فلـــــــ ـــــــــــ ــــــــک رو کـــ ــــر می کنهـ ...


همونایی هســ ـــــــ ــــــ ـــتن کهـ

صـــــ ــــــــ ـــــدایـــــ گریه هــــــــــ ــــــــــایـ آرومشــــ ـــــون

حتی بالشتشـــــــــ ـــــــــونـ نمی شنوهــــــــ...

 

مـــوهـــایـــم ..
که یـکدسـت ..
هـــمرنـــگ ِ دنــــدانـــهـایــــم شـد !
بـــــاز هــــم ..
بـــــا عـشق ..
می نویـسم :
دوستـــت دارم … 

 

 

ﺩﺭ ﻭﺟـــﻮﺩ ﻫــــﺮ ﺯﻥ ..
ﺩﺧـﺘـﺮﺑـﭽـﻪ ﺍﯼ ﭼــﻬﺎﺭﺳـﺎﻟـﻪ ﺑـﺒـﯿـﻦ
ﮐـﻪ ﺍﺯ ﺗـﻮ ﻓـﻘـﻄــ ﻣـــــﻬـﺮﺑـﺎﻧـﯽ ﻭ ﺗـﻮﺟـﻪ ﻣـﯽ ﺧـﻮﺍﻫـﺪ ،
ﺩﺭ ﺁﻏـﻮﺷـﺶ ﺑـﮕـﯿـﺮ ، ﻧـﻮﺍﺯﺷـﺶ ﮐـﻦ ...
ﺧـﯿـﺎﻟـﺶ ﺭﺍ ﺭﺍﺣـﺖ ﮐـﻦ ﮐـﻪ ﻫـﺴـﺘـﯽ ، ﺟـﺎﯾـﯽ ﻧـﻤـﯽ ﺭﻭﯼ ،
ﻃـﻮﺭﯼ ﺭﻓـﺘـﺎﺭ ﮐـﻦ ﮐـﻪ ﺍﻃـﻤـﯿـﻨـﺎﻥ ﺣـﺎﺻـﻞ ﮐـﻨـﺪ
ﺯﻥ ﻫـﺎﯼ ﺩﯾـﮕـﺮ ﺑـﺮﺍﯾـﺖ ﻣـــــــﻬـﻢ ﻧـﯿـﺴـﺘـﻨـﺪ !!
ﻭﻗـﺘـﯽ ﺑـﺎ ﻧـﮕـﺮﺍﻧـﯽ ﻣـﺴـﯿـﺮ ﻧـﮕـﺎﻫـﺖ ﺭﺍ ﺩﻧـﺒـﺎﻝ ﻣـﯽ ﮐـﻨـﺪ
ﺑـﺮﮔـﺮﺩ ﻭ ﺑـﻪ ﻟـﺒـﺨـﻨـﺪﯼ ﻣــﻬـﻤـﺎﻧـﺶ ﮐـﻦ ﻭ ﺑـﮕـﻮ :
" ﻣـﻦ ﻓـﻘـﻂ ﺗــــــﻮ ﺭﺍ ﻣـﯽ ﺑـﯿـﻨـﻢ ..

 

 

گاهی نباید صبر کرد
باید رها کرد و رفت!
تا بدانند اگر ماندی رفتن را بلد بوده ای....!

 

 

همه فعل هایم ماضی اند 
ماضی خیلی خیلی بعید !

دلم برای یک حال ساده تنگ شده است !

 

 

چـرا سـاکـت نـمـی شـوی؟

صـدای نـفـس هـایـت . . . در آغـوش ِ او

از ایـن راه ِ دور هـم آزارم مـی دهـد !!!

لــعــنــتــی . . . آرامـتـر نـفـس نـفـس بـزن !

 

 

اون دنیا اگه خواستی گنـــــــــاه هآآی یواشکی مون رو نشون بدی!

لطفـــــــــا ...

گریــــــــــــه های یواشکی مون رو هم نشون بده! ..

 

 

من از عقرب نمی ترسم ولی از «نیش» می ترسم
ندارم شکوه از بیگانگان از خویش می ترسم

ندارم وحشتی از یوز و ببر و حمله ی شیران
از آن گرگی که می پوشد لباس «میش» می ترسم

مرا با خانقاه و خرقه و درویش کاری نیست
ولی از آن مسلمانان «نادرویش» می ترسم

 

 

بعضیام هستن

که آدم دلش میخواد

سرشو بزاره رو پاشون

و

بخوابه تا دنیا تموم شه

بسکه آرامبخشن

 

 

روزی میرسد که
بـــا لبخنـــد تـــو بیـــدار میشـــوم
ایــن روز
هـــر زمــان کـــه میخـــواهـد بــاشـد
فقــطــ بــاشـــــد !

 

 

دﺭ ﺍﺣﻮﺍﻟﭙﺮﺳﯽ ﻫﺎﯼ ﺭﻭﺯﺍﻧﻪ ﻭﺍﮊﻩ ﯼ " ﺑﺪ ﻧﯿﺴﺘﻢ " ﺑﺎﻭﺭ ﻛﻨﻴﺪ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ " ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻥ " ﻧﯿﺴﺖ ﺣﺘﯽ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ " ﺑﺪ ﺑﻮﺩﻥ " ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﺻﻼً ﯾﻪ ﺑﺮﺯﺧﯿﻪ ﮐﻪ ﺍﺯ "ﺑﺪ ﺑﻮﺩﻥ " ﻫﻢ ﺑﺪﺗﺮﻩ

 

 

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۲ ، ۱۴:۰۷
عیسی علوانی
راستی؛ هیچ وقت از خودت پرسیدی قیمت یه روز زندگی چنده؟
تموم روز رو کار می کنیم و آخرشم از زمین و زمان شاکی هستیم که از زندگی خیری ندیدیم
شما رو به خدا تا حالا از خودتون پرسیدید:
قیمت یه روز بارونی چنده؟

یه بعدازظهر دلنشین آفتابی رو چند می خری؟
حاضری برای بو کردن یه بنفشه وحشی توی یه صبح بهاری یه اسکناس درشت بدی؟
پوستر تمام رخ ماه قیمتش چنده؟

ولی اینم می دونی که اگه بخوای وقت بگذاری و حتی نصف روز هم بشینی به
گل های وحشی که کنار جاده در اومدن نگاه کنی بوته هاش ازت پول نمیگیرن!


چرا وقتی رعد و برق میاد تو زیر درخت فرار می کنی؟
می ترسی برقش بگیرتت؟
نه، اون می خواد ابهتش رو نشونت بده.
آخه بعضی وقت ها یادمون میره چرا بارون می یاد!

این جوری فقط می خواد بگه منم هستم
فراموش نکن که همین بارون که کلافت می کنه که اه چه بی موقع شروع شد، کاش چتر داشتم، بعضی وقتا دلت برای نیم ساعت قدم زدن زیر نم نم بارون لک می زنه.

هیچ وقت شده بگی دستت درد نکنه؟
شده از خودت بپرسی چرا تمام وجودشونو روی سر ما گریه می کنن؟
اونقدر که دیگه برای خودشون چیزی نمی مونه و نابود میشن؟
ابرا رو می گم
هیچ وقت از ابرا تشکر کردی؟
هیچ وقت شده از خودت بپرسی که چرا ذره ذره وجودشو انرژی می کنه
و به موجودات زمین می بخشه؟!
ماهانه می گیره یا قراردادی کار می کنه؟

برای ساختن یه رنگین کمون قشنگ چقدر انرژی لازمه؟
چرا نیلوفر صبح باز میشه و ظهر بسته می شه؟
بابت این کارش چقدر حقوق می گیره؟
چرا فیش پول بارون ماهانه برای ما نمی یاد؟
چرا آبونمان اکسیژن هوا رو پرداخت نمی کنیم؟

تا حالا شده به خاطر این که زیر یه درخت بشینی و به آواز بلبل گوش کنی پول بدی؟
قشنگ ترین سمفونی طبیعت رو می تونی یه شب مهتابی کنار رودخونه گوش کنی.
قیمت بلیتش هم دل تومنه!

خودتو به آب و آتیش می زنی که حتی تابلوی گل آفتابگردون رو بخری و بچسبونی به دیوار اتاقت
ولی اگه به خودت یک کم زحمت بدی می تونی قشنگ ترین تابلوی گل آفتابگردون رو توی طبیعت ببینی. گل های آفتابگردونی که اگه بارون بخورن نه تنها رنگشون پاک نمی شه، بلکه پررنگ تر هم میشن
لازم نیست روی این تابلو کاور بکشی، چون غبار روی اونو، شبنم صبح پاک می کنه و می بره.


تو که قیمت همه چیز و با پول می سنجی تا حالا شده از خدا بپرسی :
قیمت یه دست سالم چنده؟
یه چشم بی عیب چقدر می ارزه؟
چقدر باید بابت اشرف مخلوقات بودنم پرداخت کنم؟!
قیمت یه سلامتی فابریک چقدره؟

خیلی خنده داره نه؟
و خیلی سوال ها مثل این که شاید به ذهن هیچ کدوممون نرسه ...

اون وقت تو موجود خاکی اگه یه روز یکی از این دارایی هایی رو که داری ازت بگیرن
زمین و زمان رو به فحش و بد و بیراه می گیری؟
چی خیال کردی؟
پشت قبالت که ننوشتن. نه عزیز خیال کردی!

اینا همه لطفه، همه نعمته که جنابعالی به حساب حق و حقوق خودت می ذاری
تا اونجا که ا
۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۲ ، ۱۰:۱۰
عیسی علوانی
پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی
 
اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.
 
دختر لبخندی زد و گفت ممنونم
 
تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد
 
حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت
 
از پسر خبری نبود..دختر با خودش میگفت
 
میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..
 
ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم نیومدی
 
شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید
 
چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.
 
به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده
 
شما باید استراحت کنید..درضمن این نامه برای شماست
 
دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد
 
بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود
 
سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام
 
از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم
 
پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بینهایت
 
دختر نمیتوانست باور کند..اون این کارو کرده بود..اون قلبشو به دختر داده بود..
 
آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد
 
و به خودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور نکردم 
   
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۲ ، ۲۲:۰۲
عیسی علوانی

میان مرغان مهاجر آن که در انتهاست شاید ضعیف ترین باشد

 

شاید امّا

 

دل بسته ترین است

 


همیشه چوب سوختنی نیست

 

خوردنی هم هست

 

ما گاهی اوقات چوب سادگیمون رو میخوریم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۲ ، ۲۱:۵۸
عیسی علوانی

اگر بدانی جایگاهت کجاست ،

مرا باور میکنی

اگر بدانی چقدر دوستت دارم ،

 درد مرا درمان میکنی

تو عزیزی برایم ،

 تو بی نظیری برایم ،

 حرف دلم به تو همین است ،

قلبت می ماند تا آخرین نفس برایم

اگر بدانی چقدر عاشقت هستم

به این عشق شک میکنی،

شاید باور نکنی تا این حد دیوانه وار عاشقت هستم !

اما باور کن ،

 چشمهایت را باز کن و حال و روز مرا ببین ،

این بی قرار ها و لحظه شماری های مرا ببین

درون غوغای عشق گم شده ام ،

گمشده ای هستم که تنها  تو را میبینم ،

و تنها تو میتوانی مرا پیدا کنی

نه ادعای عاشقی دارم و نه شعار میدهم ،

ردپای مرا ببین که به کجا میروم!

میروم همان جایی که تو خواهی آمد ،

 مینشینم به انتظارت تا تو بیایی ،

شاخه گلی را تقدیم به تو میکنم ،

تو را می بوسم و نوازش میکنم ،

تا تصویر عشق زیباتر شود ،

تا هوای با هم بودن عاشقانه تر شود

ما هر دو میدانیم مثل همه بی وفا نیستیم ،

ما هر دو میدانیم اهل خیانت و بی وفایی نیستیم

ما هر دو میدانیم آمده ایم که به عشق هم زندگی کنیم و با هم بمیریم!

شاید این جمله شبیه قصه ها باشد ،

شاید این حرفها تنها شعر و شعار باشد ،

اما آنچه با ارزش است همان است که در دل من و تو است!

همیشه در کنارت میمانم ،

 با من هم کنار نیایی باز هم عاشقت میمانم ،

 میدانم تو نیز همیشه با من میمانی،

تو جایگاه واقعی خودت را میدانی

گرچه جایگاهت بالاتر از قلب من است ،

اما قلبم تا ابد مال تو است ،

بمان و مرا یاری کن ،

دلم را از  هر چه غم در این دنیاست خالی کن !

اگر بدانی جایگاهت کجاست،

به آن اندازه که برایت میمیرم ،

 عاشقم میمانی !

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۲ ، ۲۱:۰۶
عیسی علوانی

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

این قاعده ی بازی است….
اگر دست دلتان رو شد که دوستش داری …
باختنت حتمی است …
مراقبِ آخرین جمله‌ی آخرین دیدار باشید ؛
دردش زیاد است!

 

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

مـــات شــدم از رفـتنت هیــچ مـیز شطـرنجی هـم در مــیان نـــبـود !
ایـن وســط فــقط یـک دل بـــود …کـه دیگــر نـیست …


گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

لبخندش را تقسیم کرد ؛ خنده اش نصیب من شد ، لب هایش مال دیگری …


گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

کم سرمایه ای نیست ؛
داشتن آدمهایی که حالت رابپرسند !

ولی ….

از آن بهتر داشتن آدمهاییست ،
که وقتی حالت را میپرسند ؛
بتوانی بگویی :
خوب نیستم … !!


گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گاهی دیدن یک عکس دو نفره تو رو یاد اون نمی ندازه !
تورو یاد خودت می ندازه …
که چقدر شاد بودی ، که چقدر خندون بودی ، که چقدر جوون بودی !
گاهی آدم ها دلشون فقط برای خودشون تنگ می شه …

دلم واسه خودم تنگه …


گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

دلـــَ م خـــواستــــ
تــقدیــرَ م نــخــواستـــــ !


گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

زنـدگــی انـگــار
تـمــام ِ صـبــرش را بـخـشـیـده اسـت بـه مـن !!
هـرچــه مـن صـبــوری میکـنـم
او بــا بـی صـبـری ِ تـمــام
هـول میزنــد
بـــرای ضـربــه بـعــد …. !

کـمـی خـسـتــگـی در کــن ، لـعـنـتـــی …
خـیــالـت راحـت !!….
خـسـتـگــی ِ مــن
بـه ایـن زودی هــا دَر نـمـی شـود …


گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

مقصد مهم نیست
مسیر هم مهم نیست

حتی خود سفر هم چندان مهم نیست؛
همسفر خیلی مهمه . . .


گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گاهی با یک لبخند باید از کنار همه چیز رد شویم.بگذار بگویند نفهمید…

 

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

برگرد تا دوباره حس کنم ، تو دنیا یکی رو دارم …

 

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

مهربانـــم!

شرمنــده ام

کــه هیچ وقت، مهربانــی هایت را منتشـــر نکردم…

امـا تــا دلــت بخواهد گلایـه هـا را “پست” کردم…

و غریبه هــا “لایک” زدند…

کــاش می توانستم

صدای تــو را بنویسم!

 

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net 

کــــــــاش آدم . . هیــــــــچوقــت نفهــــمــه . . یـــــه حـــرفایــــــی دروغ بـــــــــوده!

 

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

بی خیال…
بی خیال است،خیلی بی خیال…همان کسی که تمام خیال من است…

 

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

پــــلاک
کوچـــه ، حـــتــــی آدرس
خانـــــه ام را عـــــوض کــرده ام
چه فایــــده ،
یــــاد تــــــــــــــو
در پــــرت تــــرین خیـــابـــان های
این شـــهــــر هـــم مـــــرا به راحــتــی
پـــیــــدا می کـــنـــد….

 

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

خدایا تنها به کسانی فرزند عطا فرما که قدرش را بدانند …
دنیایمان پر شده از یتیمانی که پدر و مادر هم دارند.


گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

نـــــه نـــــام . . .!!
نـــــه چــــــــهره . . .!!
نـــــه اثر انگـــــشت . . .!!

آدم ها را از طرز ” آه ” کشیدن ‌شان بشناسید…!!


گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

با تمــام مداد رنگی های دنیــا …
به هر زبانی که بدانی یا ندانی …

خالی از هر تشبیه و استعاره و ایهام …
تنهــا یک جمله برایت خواهم نوشت …

دوسـتــت دارم.


گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

وقتی کسی به شما میگه احساس بدبختی میکنه ، به آرامی دستش رو بگیرید ، بغلش کنید و بهش بگید : 
” ای بابا ، حالا کجاشو دیدی!! “


گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

همه چـــــــــــی داشت خوب پیش می رفت، تا اینکــــــه……
بزرگـــــــــــ شـدیــــــم


گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

خوشبختی یافتنی نیست ساختنی است . . 
از زندگی لذت ببر . . حتی اگر چیز با ارزشی را از دست داده ای . .

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۲ ، ۱۰:۵۰
عیسی علوانی
کربلاتو هرکی دیده یه شبه شده دیونه
چه کنم؟ دیونتم من , آخه دل به شور وشینه

آقا کربلاتو دیدن واسه ما شده یه رویا
عکستو همه گذاشتیم , توی طاقچه کنج دلها

میزنم بر سر و سینه واسه کربلا میخونم
تا ابد تا به قیامت , آفا نوکرت میمونم

آقا چند وقتیه گه گاه, خواب کربلا میبینم
کاش نفس بند بیاد آقا, توی کربلا بمیرم

میاد اون روزی که آقا, روبرو گنبد بشینم
هرچی که شنیده بودم , با دوتا چشمام ببینم



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۲ ، ۱۷:۵۸
عیسی علوانی

همدیگر رو گم کردیم


دیگه سراغمو نگیر ، که از تو هم بدم میاد

دلم یه چند روزیه که ، مرگ نگاهتو میخواد

تازگیا حس میکنم ، مال غریبه ها شدی

بهتره که یادم بره ، شور یه عشق بی خودی

بهتره که دل بکنم ، از کلک نگاه تو

جدا کنم راهمو از ، راه پر اشتباه تو

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۲ ، ۱۳:۴۶
عیسی علوانی