حکایت ها دلنشین

داستان های کوتاه و جالب

حکایت ها دلنشین

داستان های کوتاه و جالب

حکایت ها دلنشین

مهــــم نیســـت نوشته های درهم و برهم مـرا بخـوانی یـا نــــه
مــن بـرای دل خستــه ام می نـویسـم
میخـــواهی بخـــوان
میخـــواهـی نخـــوان
فـــقــــــط خـواهـش میکنـم
اگــــر خـوانـدی
عـاشقـانـه ام را تقــدیـم به " او " نکــن
مــن این ها را بـرای " تـــو " نوشته ام

بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۳ مطلب در مهر ۱۳۹۶ ثبت شده است

روی زمین و خون دلم نم گرفته است
پشت فلک ز بار غمم خم گرفته است
اشکم چه دیده است که مانند خونیان
پیوسته دامن من پرغم گرفته است
انفاس روح می‌دمد از باد صبحدم
گوئی که بوی عیسی مریم گرفته است
چون جام می‌گرفت نگارم زمانه گفت
خورشید بین که ماه محرم گرفته است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۶ ، ۱۷:۲۱
عیسی علوانی

زندگی زیباست چشمی بازکن
گردشی در کوچه باغ  راز کن
هرکه عشقش درتماشانقش بست
عینک  بدبینی  خود را  شکست
علت عاشق ز علت ها  جداست
عشق اسطرلاب اسرارخداست
من میان جسمها جان دیده ام
درد را افکنده درمان دیده ام
دیده ام برشاخه  احساسها
می تپد دل در شمیم یاسها
زندگی موسیقی گنجشکهاست
زندگی  باغ  تماشای  خداست
گر تو را نور یقین پیدا  شود
می تواند زشت هم زیبا شود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۶ ، ۱۵:۴۵
عیسی علوانی

هرگز دلم ز کوی تو جائی دگر نرفت...
یکدم خیال روی توام از نظر نرفت....
جان رفت و اشتیاق تو از جان بدر نشد...
سر رفت و آرزوی تو از سر بدر نرفت.... 
هرکو قتیل عشق نشد چون به خاک رفت...
هم بی‌خبر بیامد و هم بی‌خبر برفت.... 
در کوی عشق بی سر و پائی نشان نداد...
کو خسته دل نیامد و خونین جگر نرفت.... 
عمرم برفت در طلب عشق و عاقبت... 
کامی نیافت خاطر و کاری بسر نرفت.... 
شوری فتاد از تو در آفاق و کس نماند... 
کو چون عبید در سر این شور و شر نرفت....
"عبید زاکانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۶ ، ۱۵:۴۳
عیسی علوانی