حکایت ها دلنشین

داستان های کوتاه و جالب

حکایت ها دلنشین

داستان های کوتاه و جالب

حکایت ها دلنشین

مهــــم نیســـت نوشته های درهم و برهم مـرا بخـوانی یـا نــــه
مــن بـرای دل خستــه ام می نـویسـم
میخـــواهی بخـــوان
میخـــواهـی نخـــوان
فـــقــــــط خـواهـش میکنـم
اگــــر خـوانـدی
عـاشقـانـه ام را تقــدیـم به " او " نکــن
مــن این ها را بـرای " تـــو " نوشته ام

بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

اگه میگم دوستت دارم
از سر عادت نیست
یا ازسر جوونیم
میگم که یادت بیارم
بهترین اتفاقی بودی که تو زندگیم افتاده
****لیــــلــــــی****
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۵۹
عیسی علوانی

****لیــــــــــلـــــــــــی****
از بین تمام مذکــــــــــــــــــــر های دنیا
چه خوب است بــــــــــــرای تـــــــو خانم بودن
از بین تمــــــــــام عشــــــــــــق های دنیــــــــــا
چه خوب است عشــــق تو را در دل پروریدن
از بین تمــــــــــــام لب های روی زمین
چه خوب است بوسیــــــــــــــدن لبهای زیبا ی تـــــــــــــو
از بین تمام آغوش های آفریده شده
چه خوب است فشرده شدن در آغوش گرم تــــــــــو
تو فقط آفریده شدی فقط برای خودمــــــــــــ
روزت مبـــــــــــــــــارک عشـــــــــــقـــــــــــــم
****لـیـــــــــــــلـــــــــــــــــی***
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۵۷
عیسی علوانی

در آغوشت که میگیرم دوباره متولد میشوم

صدای نفسهایت مرا به اوج میبرد

و گرمای تنت عشق را در من شعله ورتر میکند

ღمجنــــــونღ
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۵۶
عیسی علوانی

چشم انتظار من باش

تنها تو یار من باش

ای آخرین امیدم

 ای نازنین ترین یار

 چشم انتظار من باش

من زنده ام به یادت

ای مهربون عاشق

تنها به شوق دیدار 

 عاشق تر از همیشه

موندی در انتظارم

چون سایه لحظه لحظه

تو موندی در کنارم

 نامی دگر بجز تو

با قلبم آشنا نیست

یه لحظه خاطراتت

از خاطرم جدا نیست

در خاطرت نگه دار

عهدی که با تو بستم

من که غرور خود را

در پای تو شکستم

 ای تو همیشه با من

من با تو هستم

بی تاب و بی قراره

این قلب عاشق من

 ای هم نفس چه زیباست

با تو نفس کشیدن

عاشق تر از همیشه

 به تو رسیدن 

 چشم انتظار من باش 

تنها تو یار من باش

ای آخرین امیدم

 ای نازنین ترین یار 

 چشم انتظار من باش 

من زنده ام به یادت

ای مهربون عاشق

تنها به شوق دیدار ......

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۳:۵۴
عیسی علوانی

دوستت دارم تا همیشه … تا ابد … دوستت دارم

 

تا جنون … تادیوانگی … دوستت دارم تا گریه …

 

تا بهانه … دوستت دارم تا خاطره … تا مهربانی

 

دوستت دارم تا نوازش … تا بوسه … دوستت دارم

 

تا انتظار … تا تحمل … دوستت دارم تا زخم …

 

تا ضربه … دوستت دارم تا شکستن … تا عذاب …

 

دوستت دارم تا

 

امید … تا خیال … دوستت دارم تا دوباره …

 

تا دیدار … دوستت دارم تا عشق …

 

که برتر و بدتر از آن نمی شناسم …

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۳:۳۷
عیسی علوانی

می بوسمت نفس نفس ٰسینه به سینه ٰدم به دم




از دل صبح تا قلب شب ٰمی بوسمت قدم قدم




تو سینه تا دل می زنه ٰبا هر تپش می بو سمت




این اول راه منه ٰتا اخرش می بوسمت




می بوسمت تو بارون هاٰدریا به دریاٰپل به پل




می بوسمت هوا به هواٰدره به درهٰ گل به گل




توباد و بارون و تگرگٰ  می گیرم و می بوسمت




اونم اگه تموم بشه ٰمی میرم  و می بوسمت




می بو سمت عزیزم ٰ می بوسمت عزیزم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۳:۳۶
عیسی علوانی

امروز چند شنبه است؟

چندم کدام ماه و چندم کدام سال است؟

امروز چند سال از من می گذرد؟

و من چند ساله ام ؟

چیزی به یاد نمی آورم جز اینکه

امروز اکنون است و اینجا زمین است
 
و من به دنیا آمده ام

به رسم عادت: تولدم مبارک

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۳ ، ۱۰:۴۹
عیسی علوانی

طنز تجدید فراش

 

همسرم می گفت بد جوری هراسانم همش

در پی آ یینه بین و فال و فنجانم همش

 

حال و روزم از لحاظ روحی اصلا خوب نیست

هیچ می پرسی چرا در پای قلیانم همش؟

 

صبح، بی بی گل برایم یک خبر آورده بود

ازهمین رو با تاسف ، کلّه جنبانم همش

 

عاقبت تصویب شد قانون تجدید فراش

دارم احساس بدی، غمگین و نالانم همش

 

مثل سیر و سرکه می جوشد دلم ، دلواپسم

چونکه با اسم هوو می لرزد این جانم همش

 

همسر خوبی نبودم ، می پذیرم کاملا

خاطرت آسوده باشد فکر جبرانم همش

 

مُرد دیگر آن زن خود خواه لوس بی ادب

بعد از این یک خانم خوش خلق و مامانم همش

 

بوده ام ولخرج تا امروز اما بعد از این

در پی کفش و لباس و کیف ارزانم همش

 

هرچه می خواهی برایت می پزم عالی جناب

قرمه سبزی یافسنجان ؟تحت فرمانم همش

 

جای کافی شاپ و استخر و سونا و سینما

بیشتر پیش شما در خانه می مانم همش

 

جیغ هایم ، نعره هایم ،اخم هایم را ببخش

یک مریضی بود و فعلا تحت درمانم همش

 

سرورم منهم از این پس آن جناحی می شوم

از همین فردا فقط در خط " کیهانم" همش

 

نیستی آش دهن سوزی ولی با این همه

بی شما حس می کنم در سطر پایانم همش

 

گفتم ای یارم، نگارم، همسرم اصلا نترس

کاسبی ها راکد و در اوج بحرانم همش

 

بنده فکر پاس چک هامم نه تجدید فراش

هیچ می پرسی چرا سر در گریبانم همش

 

ازدواج این روزها آن هم مجدد، ساده نیست

تازه از آن بار اول هم پشیمانم همش

 

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۲ ، ۲۱:۵۲
عیسی علوانی

هیچ حرف دگری نیست که با تو بزنم

                                  تو نمی فهمی اندوه مرا

چه بگویم به تو ای رفته ز دست

شدم از مستی چشمان تو مست

                               شده ام سنگ پرست

مرگ بر آنکه دلش را

به دل سنگ تو بست

تو نمی فهمی اندوه مرا
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۲ ، ۲۳:۵۹
عیسی علوانی

گریه کنم یا نکنم آخر ماجرا رسید

گریه کنم یا نکنم قصه به انتها رسید

تو می روی و آینه پر می شود از بیکسی

از من سفر می کنی و به مرگ قصه می رسی

ببین که آب می شود قطره به قطره قلب من

مرگ من و قصه ماست ، فاجعه جدا شدن

کجا نگاه پر میکنی ، من خالی از جان میشوم

یک لحظه در چشمم ببین ، ببین چه ویران میشوم

بعد از تو با من چه کنم ، با من بی پناه من

کجای شب پنهان شوم ، کجای این عاشق شکن

تو می روی و جان من گور ترنم می شود

آن عشقی که داشتم در شب من گم می شود

چیزی نگو به آینه ، با رازقی حرفی نزن

برای بار آخرین تنها نگاهی کن به من

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۲ ، ۲۳:۴۸
عیسی علوانی