مهــــم نیســـت نوشته های درهم و برهم مـرا بخـوانی یـا نــــه مــن بـرای دل خستــه ام می نـویسـم میخـــواهی بخـــوان میخـــواهـی نخـــوان فـــقــــــط خـواهـش میکنـم اگــــر خـوانـدی عـاشقـانـه ام را تقــدیـم به " او " نکــن مــن این ها را بـرای " تـــو " نوشته ام
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست و دلم بس تنگ است باز هم میخندم آنقدر میخندم که غم از روی رود… زندگی باید کرد گاه با یک گل سرخ گاه با یک دل تنگ گاه باید رویید در پس این باران گاه باید خندید بر غمی بیپایان…