حکایت ها دلنشین

داستان های کوتاه و جالب

حکایت ها دلنشین

داستان های کوتاه و جالب

حکایت ها دلنشین

مهــــم نیســـت نوشته های درهم و برهم مـرا بخـوانی یـا نــــه
مــن بـرای دل خستــه ام می نـویسـم
میخـــواهی بخـــوان
میخـــواهـی نخـــوان
فـــقــــــط خـواهـش میکنـم
اگــــر خـوانـدی
عـاشقـانـه ام را تقــدیـم به " او " نکــن
مــن این ها را بـرای " تـــو " نوشته ام

بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه
جمعه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۳، ۱۱:۴۸ ق.ظ

ز باغ پیرهنت

ز باغ پیرهنت ، چون دریچه ها، وا شد
بهشت گمشده ، پشت دریچه، پیدا شد

رها از سلطه پاییز در بهار اتاق
گلی به نام تو، در بازوان من، وا شد

به دیدن تو ، همه ، ذره های من شد چشم
و چشم ها، همه سرتا پا، تماشا شد

تمام منظره پوشیده از تو شد، یعنی
جهان به یمن حضورت دوباره زیبا شد

زمانه ریخت به جامم ، هرآنچه تلخانه
به نام توکه در آمیختم ، گوارا شد

فرشته ها ، تو و من را به هم نشان دادند
میان زهره و ماه ، از تو گفت و گوها شد

دوباره طوطیک شوکرانی شعرم
به خنده خنده شیرین تو ، شکرخا شد

شتاب خواستنت ، این چنین که می بالد
به دوری تومگر می توان شکیبا شد؟

امیدوار نبودم دوباره از دل تو
که مهربان بشود با دل من ، اما شد

تنت هنوز به اندازه یی اطافت داشت
که گل در آیینه از دیدنش شکوفا شد

قرار نامه ی وصل من و تو بود آن که
به روی شانه ی تو با لب من امضا شد

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۶/۲۱
عیسی علوانی

نظرات  (۳)

سلام عزیزم
بعدازمدت هاآپ کردم خوشحال میشم بیای[گل]
سلام دوست من
چند روز نبودم اما الان آپم..
خوشحال میشم بهم سر بزنی..
موفق باشی..
سلام دوست من
چند روز نبودم اما الان آپم..
خوشحال میشم بهم سر بزنی..
موفق باشی..

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی