حکایت ها دلنشین

داستان های کوتاه و جالب

حکایت ها دلنشین

داستان های کوتاه و جالب

حکایت ها دلنشین

مهــــم نیســـت نوشته های درهم و برهم مـرا بخـوانی یـا نــــه
مــن بـرای دل خستــه ام می نـویسـم
میخـــواهی بخـــوان
میخـــواهـی نخـــوان
فـــقــــــط خـواهـش میکنـم
اگــــر خـوانـدی
عـاشقـانـه ام را تقــدیـم به " او " نکــن
مــن این ها را بـرای " تـــو " نوشته ام

بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه
حالا مدتی ست
ذهنم را خالی کرده ام
از خیال
و دلم را از امید

نشسته ام لب ایوانِ روزمرگی
و نگاه می کنم
به این روزها
که برای خودشان می روند

رسیده ام به بی حسی
به بی تفاوتی....

رسیده ام به حس برگی که می داند
باد از هر طرف که بیاید
سرانجامش
افتادن است

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۳ ، ۱۸:۵۳
عیسی علوانی

مسافری خسته ام ‎
پرازدردورنج روزگار‎

پرازعاشقانه های مدفون شده‎
پرازبغض فروخورده‎

من آبستن هزاررنجم‎
وتو فرشته منی که آمدی‎

تا روحی دوباره به تن این خسته بدمی‎
مرهمی شوی برزخمهای گذشته ام ‎

چگونه بگویم تو نه سایه ای نه باد‎
توخود خود عشقی‎

خود خود زندگی‎
توهمه کس منی‎‎

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۳ ، ۱۸:۵۲
عیسی علوانی

زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست
و دلم بس تنگ است
باز هم می‌خندم
آنقدر می‌خندم که غم از روی رود…
زندگی باید کرد
گاه با یک گل سرخ
گاه با یک دل تنگ
گاه باید رویید در پس این باران
گاه باید خندید بر غمی بی‌پایان…

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۳ ، ۱۸:۵۰
عیسی علوانی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۳ ، ۱۸:۴۲
عیسی علوانی
خدایااااااااااااااااااااااااااااااااا

خدایا کمکم کن

دیگه هیچی نمیدونم

نمیدونم چی درسته چی غلط

کی راست میگه کی دروغ

کی مرده کی نامرد

کی با غیرته کی بیغیرت

کی عاشقه کی فرصت طلب

خدایا گم شدم

تو این دنیای وانفسا گم شدم

چرا بنده تو رها کردی که راهو گم کنه

نمیگی میترسه؟

نمیگی خطر در کمینشه؟

نمیگی هزار بلا ممکنه تو این تاریکی ......سرش بیاد؟

خدایا میترسم

همه جا تاریکه

ظلماته

تو با نورت یه روزنه باز کن تا راهو پیدا کنم و بتونم به طرفت بیام

خدایا گرفتارم

درمونده ام......

بدبختم.....

تنهام......

بیچاره ام.....

خودت به فریادم برس

ای دادرس دادخواهان

ای فریاد رس فریادخواهان
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۳ ، ۱۱:۳۴
عیسی علوانی

زندگی آرام است
          مثل آرامش یک خواب بلند

زندگی شیرین است
          مثل شیرینی یک روز قشنگ

زندگی رویایـیـست
          مثل رویای یک کودک ناز

زندگی زیباست
         مثل زیبایی یک غنچه ی ناز

زندگی تک تک این ساعتهاست
          زندگی چرخش این عقربه هاست

زندگی راز دل مادر من
          زندگی پینه ی دست پدر است

زندگی مثل زمان در گذر است
          زندگی آب روانی است روان می‌گذرد
                    آنچه تقدیر من و توست همان می‌گذرد


زندگی زیباست - عطر خدا www.atrekhoda.com
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۳ ، ۱۱:۳۱
عیسی علوانی

پسر بایدغیرتی باشه!!!
پسر باید به دختربگه:
روسریتوبکش جلوببینم.
شب خونه فامیلاتون نمونیاااا!!!
هرجاهستی تاعصری خونه ای!!!
بادوستات انقدر بیرون نرو!!!
یامن میرسونمت خونه یاهیچ کس!
وقتی یهویی تو خیابون بامانتو تنگ و ساپورت وآرایش غلیظ میبینتت با اقتدار پرتت کنه توماشین برسونتت در خونتون گوشیتم ازت بگیره بگه هرنیم ساعت زنگ میزنم خونتون نباشی تیکه تیکت میکنم بعدم بگه یه چیزبخور ضعف نکنی!!!
پسر باید بگه تو ویچت و فیسبوک و لاین عکس ازت نبینم غلط اضافه ام بکنی کلتو کندم...
وقتی بهش بگی مزاحم داری نیم ساعت بعد بایه خط جدید دم خونتون باشه!!!
وقتی پشت تلفن بهش میگی حوصلم سررفته سریع بهت بگه حاضرشدی خبرم کن زیادم آرایش نکن...
قیافش مردونه باشه
فقط واسه خودت بخنده
فقط قربون صدقه تو بره
اونی که این کارا رو نمیکنه بدون دوست نداره
پسر وعشق و غیرتش
دخترا عاشق غیرتی شدنای عشقشونن ب سلامتی هر پسری که واسه عشقش غیرتی میشه..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۳ ، ۲۲:۲۵
عیسی علوانی


چشمانت پر انوار محبت بر دل آشفته دریا زده ام

می تابد و وجودت که نشاط گل سرخ دشت غمه ای من ست

و این حس غریبم که پر از خواستن توست!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۳ ، ۱۱:۰۲
عیسی علوانی

سلام دوست خوبم و هم وبلاک های عزیزم انشالله حالتون خوب باشه  شاید دیگه نتونم بهتون سربزنم دارم میرم تهران ای کاش انجا رفیق داشتم انجا تنها اتهایی هستم

از انهای که قبلا با انها دوست بودم میخوام که حلام بکند به اون کسی که وبلاگ  یاد داد از خدا میخوام هر جا باشه خدا نگهدارش  باشه. همتون به خدای بزرگ میسپارم 


خدا نگهداربرایم دعا بکنید

که سالم برگردم خونه


26178370969883325776.jpg




۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۳ ، ۲۱:۰۴
عیسی علوانی

بعضی وقتها..دِلم می خواهد

خودمان را بزنیم

به علی چپِ کوچه ها

و بعد٬یک هو

ببینم که

از خیابان اصلی

سر در اورده یم

یک ماشین دربست

بگیریم

و برویم ته دنیا

با هم

بنشینیم

لبه پرتگاهش

وهی پاهایمان را تکان بدهیم٬

تخمه بشکنیم و بلند بخندیم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۳ ، ۰۹:۱۲
عیسی علوانی