حکایت ها دلنشین

داستان های کوتاه و جالب

حکایت ها دلنشین

داستان های کوتاه و جالب

حکایت ها دلنشین

مهــــم نیســـت نوشته های درهم و برهم مـرا بخـوانی یـا نــــه
مــن بـرای دل خستــه ام می نـویسـم
میخـــواهی بخـــوان
میخـــواهـی نخـــوان
فـــقــــــط خـواهـش میکنـم
اگــــر خـوانـدی
عـاشقـانـه ام را تقــدیـم به " او " نکــن
مــن این ها را بـرای " تـــو " نوشته ام

بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

ای گلِ سیمین‌بَرَم، ترکِ گلستان مکن
باغ و بهارم تویی، قهر زِ بُستان مکن

بُگذر از این ماجرا، دل شده ماتم‌سرا
آتشِ هجران مزن، شورِ نیستان مکن

گرچه شکستی به غم، سازِ دلم را دگر
عاشق شوریده را، بلبلِ دستان مکن

من که مدام از غمت، مِی زده‌ام تا سحر
خونِ دلم را تو در، ساغرِ مستان مکن

برگِ درختانِ سبز، می‌دهد اکنون خبر
دی که گذشت این‌زمان، یادِ زمستان مکن

ای دل اگر یک نظر، رو نکند بر تو کس
کودکِ دل تکیه بَر، یارِ دبستان مکن

عِبرتِ پروانه کن، تا که نسوزد پَرَت
نوحه‌کنان شِکوه بَر، شمعِ شبستان مکن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۶ ، ۱۰:۱۴
عیسی علوانی

باز امشب از خیال تو غوغاست در دلم
آشوب عشق آن قد و بالاست در دلم

خوابم شکست و مردم چشمم به خون نشست
تا فتنه ی خیال تو برخاست در دلم

خاموشی لبم نه ز بی دردی و رضاست
از چشم من ببین که چو غوغاست در دلم

من نای خوش نوایم و خاموشم ای دریغ
لب بر لبم بنه که نواهاست در دلم

دستی به سینه ی من شوریده سر گذار
بنگر چه آتشی ز تو برپاست در دلم

زین موج اشک تفته و طوفان آه سرد
ای دیده هوش دار که دریاست در دلم

باری امید خویش به دلداری ام فرست
دانی که آرزوی تو تنهاست در دلم

گم شد ز چشم سایه نشان تو و هنوز
صد گونه داغ عشق تو پیداست در دلم....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۶ ، ۱۰:۱۳
عیسی علوانی

روی زمین و خون دلم نم گرفته است
پشت فلک ز بار غمم خم گرفته است
اشکم چه دیده است که مانند خونیان
پیوسته دامن من پرغم گرفته است
انفاس روح می‌دمد از باد صبحدم
گوئی که بوی عیسی مریم گرفته است
چون جام می‌گرفت نگارم زمانه گفت
خورشید بین که ماه محرم گرفته است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۶ ، ۱۷:۲۱
عیسی علوانی

زندگی زیباست چشمی بازکن
گردشی در کوچه باغ  راز کن
هرکه عشقش درتماشانقش بست
عینک  بدبینی  خود را  شکست
علت عاشق ز علت ها  جداست
عشق اسطرلاب اسرارخداست
من میان جسمها جان دیده ام
درد را افکنده درمان دیده ام
دیده ام برشاخه  احساسها
می تپد دل در شمیم یاسها
زندگی موسیقی گنجشکهاست
زندگی  باغ  تماشای  خداست
گر تو را نور یقین پیدا  شود
می تواند زشت هم زیبا شود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۶ ، ۱۵:۴۵
عیسی علوانی

هرگز دلم ز کوی تو جائی دگر نرفت...
یکدم خیال روی توام از نظر نرفت....
جان رفت و اشتیاق تو از جان بدر نشد...
سر رفت و آرزوی تو از سر بدر نرفت.... 
هرکو قتیل عشق نشد چون به خاک رفت...
هم بی‌خبر بیامد و هم بی‌خبر برفت.... 
در کوی عشق بی سر و پائی نشان نداد...
کو خسته دل نیامد و خونین جگر نرفت.... 
عمرم برفت در طلب عشق و عاقبت... 
کامی نیافت خاطر و کاری بسر نرفت.... 
شوری فتاد از تو در آفاق و کس نماند... 
کو چون عبید در سر این شور و شر نرفت....
"عبید زاکانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۶ ، ۱۵:۴۳
عیسی علوانی


به من بی اعتنایی یانه شعرم رانمیخوانی
حبیبم نیستی دیگر طبابت هم نمیدانی؟!
‌‌
بشر باحسرت جَنت خودش را پیرتر کرده
بهشتی ساختم باتو،بهشتِ من نمی مانی؟

همیشه صید از صیاد میترسید نه  نه  نه!
توصیادی که ازصیدی چنان من هم گریزانی

فقط چون لیلی وشیرین دلیل ماندگاری نیست
تو با این مسلکِ هیتلر نداری هیچ پایانی

من از امروز دیدم هردو چشمم کور میباشد
درست آن روزهایی که عزیز مصرو کنعانی

تو هرزلفَت دلیل محکمی بَراصلِ توحید است
نگویم کفر اما خُب..... تو الرحمانِ قرآنی

همین اشعارِناشی رابخوان سعدی خطابم کن
که سعدی هم شَوم روزی توعنوانِ گلستانی
‌ #میثم_بشیری

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۶ ، ۱۱:۳۹
عیسی علوانی

خـــوب بــاش...!

امـّا بـه انـدازه ی تـوانـت ، مـنّّـتـش را هـم روی کـسی نـگـذار! خـوب بـودن یـا نـبـودن، انـتخاب

تـوسـت . می تـوانی بـاشی، یـا نـباشی ، امـّا

اگـر انٰتخابـت خـوب بـودن اسـت ، در انـتخابـت بـمان ، و ادامه بـده.... امـّا منـتظـر نبـاش بـرایـت کـف بـزنـنـد . انتظـارِ تـلافـی هـم نـداشته بـاش ! خیـلی هـا بـا خـوبی ات غـریـبی می کـننـد، چـون بلـد نـیستـنـد جـوابِ خـوبـی را بـدهنـد! یـاد نـگرفـته انـد ، می تـرسـنـد !خیـلی هـا هـم نـه ! بـلـدنـد چـکار کننـد کـه تـو خـوب تـر شـوی....! امّـا تـو فـقط تـا جـایـی کـه تـوانش را داری ، در راهـت بـمان .

تـقـلّا نـکن بـیشـتر از خـودت بـاشـی . اگـر خوب بـودنـت را بـا تـقـلّا حـفـظ کـنـی، زود خـسـتـه می شـوی ...

می رنجـی....

تـوقـعِ بـرگـشت داری....

همه اش دلـت می خواهد؛ جـوابِِ دوسـت

داشـتـنـت...

خـواستـنـت...

مـهـرت....

لـبـخــنـدت....

آغــوشــت....

تـلـفـنـت....

چـیـزی بـاشـد؛  درسـت انـدازه ی مهـربـانی ات....

امـّا مهربـانـی که انـدازه نـدارد ؟! چـیـزِ بـی انـدازه را هـم کـه، نـمی شـود پـیـمانـه زد.....

شُـمـرد....

حـسـاب کـرد....

حـالا بـنـشیـن بـا خـودت فـکر کـن ، فـکـر کـن ؛ و بـبـیـن مـی تـوانـی خـوب بـاشی ؟ و در خـوب بـودنـت بـى انـتظـار بـمـانـى …؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۶ ، ۰۰:۴۵
عیسی علوانی

بانوی من آرامشت را دوست دارم

زیبایی و آرایشت را دوست دارم


در چشم تو یک لشکری آماده باش است

جنگیدن با ارتشت را دوست دارم


یک دنده ای و غدی و حاضر جوابی

اما زبان سرکشت را دوست دارم


میخواهمت،خندیدی و گفتی: چرا من؟

هم پاسخ و هم پرسشت را دوست دارم


گفتی: که دیدار من و تو اشتباه است

این اشتباه فاحشت را دوست دارم


وقت غزل خواندن بیا شوری به پا کن

لحن صدا در خوانشت را دوست دارم


یادش بخیر، روزی به من گفتی:عزیزم

در عاشقی من کوششت را دوست دارم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۶ ، ۰۰:۴۴
عیسی علوانی

‍ وابسته شدم من به کسی ، کاش بیاید که بماند

انگار ندارد به دلم میل ، بخواهد که بماند


با آمدنش در دل من خانه بنا کرد ، ولی رفت

صد تیشه به دیـواردلم زد که بماند


یک روز خدا خواست نشیند به دلم عشق

روز دگــــــــــری نفــرت بی حد، که بماند


آمــد گــره ای زد به دلـــم کـــاش نـمی زد

ای کاش گره بر دل من بسته بماند 


رفت از برِ من دلبر و دل باز به من گفت

شاید که پشیمان شـــــده شاید که بماند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۶ ، ۰۰:۴۳
عیسی علوانی

10 روش برای خشنود ساختن خودتان 


❣1- دست از انجام کارهایی که تمایلی به انجامشان ندارید بردارید

❣2- رک و صریح حرف بزنید

❣3- تلاش برای راضی نگه داشتن همه را متوقف کنید

❣4- منظور واقعی خود را بیان کنید

❣5- به غرایز خود اعتماد کنید

❣6- هرگز خودتان را تحقیر نکنید

❣7- الهامات خود را دنبال کنید

❣8- از نه گفتن بیم نداشته باشید

❣9- از بله گفتن بیم نداشته باشید

❣10- با خودتان مهربان باشید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۶ ، ۰۰:۴۳
عیسی علوانی