پنجشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۶، ۰۸:۳۱ ب.ظ
با نگاه آشنایت ، من غزل ها خوانده ام
با نگاه آشنایت ، من غزل ها خوانده ام
دل بریده تر شدم ! در پیش تو جامانده ام
تا حریم عاشقی مستی نشانم میگرفت !
در زمین عارفان می ها به جان نوشانده ام
با صدای: دلنشینت تا وصالت می رسم
طبل ناب وصل را؛ بر سنگ غم کوبانده ام
پاک و خوب من ،بمان آخر .چه میخواهم دگر؟
با وصال تو لباس عشق را ؛پوشانده ام
مهربان و خالقی در شعرهایم بی سبب
با نوای واژه ها این سینه را جوشانده ام
ناخدای قابلی ، کشتی دل در دست تو
با نجات دل بگو این عشق شد فرمانده ام
۹۶/۰۴/۲۹