مهــــم نیســـت نوشته های درهم و برهم مـرا بخـوانی یـا نــــه مــن بـرای دل خستــه ام می نـویسـم میخـــواهی بخـــوان میخـــواهـی نخـــوان فـــقــــــط خـواهـش میکنـم اگــــر خـوانـدی عـاشقـانـه ام را تقــدیـم به " او " نکــن مــن این ها را بـرای " تـــو " نوشته ام
خدایا اجازه هست ناصبوری کنم؟ به بزرگیت قسم از صبوری خسته ام... از فریادهایی که در گلویم خفه ماند و می ماند، از اشک هایی که شب ها تنها بالشم و تو شاهد آن هستید و از حرف هایی که زنده به گور گشت در گورستان دلم آسان نیست در پس خنده های مصنوعی گریه های دلت را در بی پناهیت در پشت هزاران دروغ پنهان کنی آرزوی پرواز دارم اجابت کن...
بیا یک قولی بده
مداد رنگی هات رو هر روز صبح اول وقت دقیقا همون لحظه ای که از خواب بیدار می شی بتراش
بعد برو دست و صورتت رو بشور
و بعد بیا شروع کن روزت رو نقاشی کردن
اما یادت نره اونی که بوم زندگی رو به تو داده واجازه داده که روش
نقاشی بکشی،نقاشی هایی که توش رنگهای شاد وجود داره رو خیلی دوست داره،اون
ها رو به دیوار اتاقش آویزون می کنه،پس تو هم شاد نقاشی بکش،بی ادبیه همه
چیز رو بهت بده و فقط یک خواهش داشته باشه و تو انجام ندی
چیز زیادی نمی خواد هااااااااا….فقط می خواد تو شاد باشی
منتظرم