حکایت ها دلنشین

داستان های کوتاه و جالب

حکایت ها دلنشین

داستان های کوتاه و جالب

حکایت ها دلنشین

مهــــم نیســـت نوشته های درهم و برهم مـرا بخـوانی یـا نــــه
مــن بـرای دل خستــه ام می نـویسـم
میخـــواهی بخـــوان
میخـــواهـی نخـــوان
فـــقــــــط خـواهـش میکنـم
اگــــر خـوانـدی
عـاشقـانـه ام را تقــدیـم به " او " نکــن
مــن این ها را بـرای " تـــو " نوشته ام

بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه
دوشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۲، ۱۱:۲۵ ق.ظ

ارزوی های من


سلام به همه دوستان

این روزا احساس میکنم یه حرفایی یا یه احساس هایی بدجور ذهنم ودرگیر کرده

شاید حرف امروز ودیروز نیست شاید فقط هم حرف من نباشه

حرف خیلی از پسرهای هم سن وسال منه

دیگه تو یک سن وسالی پول گرفتن از پدر میشه یه کار سخت

یه اتفاق دشوار

 چون احساس میکنی دیگه بزرگ شدی

دیگه نیاز هست که وقت نیاز دستت به جیب خودت بره

خودت حس میکنی که بار سنگینیه درخواست کمک از بقیه

 یا استفاده از وسایلی که یکی دیگه خریده برات

نیاز داری تکیه گاه باشی تا تکیه کنی

نیاز داری عشق کسی باشی بدون ترس از نداشتن مادیات

نیاز داری خودت عرق بریزی وزحمت بکشی

هم براخودت هم برای کس دیگه

شاید عمیق ترین خجالت دنیا واسه یه پسر همین نقطه باشه که حس کنه دیگه بزرگ شده

مث من ...

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۲/۰۶/۲۵
عیسی علوانی

نظرات  (۲)

کم کم یاد خواهم گرفت با آدمها همانگونه باشم که هستند همانقدر خوب، گرم، مهربان و همانقدر بد، سرد، تلخ

آپم عزیزم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی