ﻣﻦ ﺍﺯ ﺁﻏﺎﺯ نمیﺗﺮﺳﻢ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺍﺯ نمیﺗﺮﺳﻢ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺁﻏﺎﺯ ﯾﮏ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺑﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ!
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﮑﺮﺍﺭ نمیﺗﺮﺳﻢ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﻧﮑﺎﺭ نمیﺗﺮﺳﻢ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﮑﺮﺍﺭِ ﺍﻧﮑﺎﺭِﻫﻤﯿﻦ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ!
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺳﻮﺧﺘﻦ نمیﺗﺮﺳﻢ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺳﺎﺧﺘﻦ نمیﺗﺮﺳﻢ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﮐﻨﺎﺭِ ﺳﻮﺧﺘﻦِ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ!
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﺎﺧﺘﻦ نمیﺗﺮﺳﻢ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺑﺎﺧﺘﻦ نمیﺗﺮﺳﻢ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﺎﺧﺘﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺎﺧﺘﻦِ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ!
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﺣﺴﺎﺱ میﺗﺮﺳﻢ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺁﻏﺎﺯ ﯾﮏ ﭘﺮﻭﺍﺯِ ﺑﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ می ترسم!
وصف الحال مردها پس از فوت همسر
مردها کین گریه در فقدان همســــــــر می کنند
بعد مرگ همســـــــر خود ، خاک بر سر می کنند !
خاک گورش را به کیسه ، سوی منزل مـــی برند !
دشت داغ سینــه ی خـــــود ، لاله پرور می کنند
چون مجانین ! خیره بر دیوار و بر در مــی شوند
خاک زیر پای خود ، از گریه ، هــــی ! تر می کنند
روز و شب با عکــس او ، پیوسته صحبت می کنند
دیده را از خون دل ، دریای احمـــــر مــــی کنند !
در میان گریه هاشان ، یک نظر ! با قصد خیـــــر !!
بر رخ ناهیـد و مینـــــا و صنــــــوبر می کنند !
بعدِ چنـــدی کز وفات جانگــــــداز ! او گذشـــت
بابت تسلیّت خــود ! فکـــر دیگـــــر مـــی کنند
دلبری چون قرص ماه و خوشگل و کم سن و سال
جانشیـــــن بی بدیل یار و همســــــر می کنند
کــج نیندیشید !! فکــر همســــــر دیگر نیَند !
از برای بچه هاشان ، فکر مـــادر مـــی کنند !!
تو گفتی با نور عشق،زندگی زیبا میشه
یادت باشه دلم رو به دست تو سپردم
این عشق اسمونی رو هرگز ازیاد نبردم
یادت باشه که عشقم ازروی بچه گی نیست
دوست دارم می دونی ازروی سادگیم نیست
یادت باشه که گاهی فکر شقایق باشی
برای من که عاشقم یه یار عاشق باشی
یادت باشه همیشه کنار من بمونی
کنار تو خوشبختم دلم می خواد بدونی
یادت باشه که می خوام برای تو بمونم
تا همیشه تا ابد ازتو بگم وازتوبخونم
یادت باشه که باتوهمیشه صادقم من
اگه برات می میرم بدون که عاشقم من
یادت باشه دلم رو هرگز به بازی نگیری
دست منو که عاشقم به گرمی عشق بگیری
یادت نره که گفتم دوست دارم عزیزم
بهار عاشقیمونو به زیر پات می ریزم
تاب بنفشه می دهد طره مشکسای تو
پرده غنچه می درد خنده دلگشای تو
ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز
کز سر صدق می کند شب همه شب دعای تو
دشمن و دوست گو بگو هر غرضی که ممکن است
جور همه جهانیان می کشم از برای تو
خرقه زهد و جام می گرچه نه در خور هم اند
این همه نقش میزنم از جهت رضای تو
شور شراب و سوز عشق آن نفسم رود ز سر
کاین سر پر هوس شود خاک در سرای تو
من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
قال و مقال عالمی می کشم از برای تو
مهر رخت سرشت من خاک درت بهشت من
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو
دلق گدای عشق را گنج بود در آستین
زود به سلطنت رسد هر که بود گدای تو
شاه نشین چشم من تکیه گه خیال توست
جان دعاست شاه من بی تو مباد جای تو
دولت عشق بین که چون از سر فقر و افتخار
گوشه تاج سلطنت می کشند برای تو
خوش چمنی است عارضت خاصه که در بهار حسن
حافظ خوش کلام شد مرغ سخن سرای تو
هوای سرد پاییز است ومن
از پنجره
در کوچه ی دلواپسی
اشک بر....
غبار پشت پای خاطرات تلخ تو
بیهوده می ریزم....
نسیم صبح هم چون تو
به رسم بی وفایی
خاک غفلت را
به درگاه دو چشم خیس من
شاباش می ریزد....
تمام خاطراتم در غبار ردپایت
زود می سوزد
تمام بوسه هایت را
تگرگ اشک میشوید....
درخت نارون
نامردیت را
با به رقص اوردن برگهای زردش
در عزایم
پاس می دارد...
چه نامردی...
چقدر سرما...
من از سرما
من از سردی فصل بی کسی
خود را...
در اغوش محبت می کشم شاید
بفهم طعم خود خواهی چه شیرین است......!
خیلی ها دلتو بشکن و تو فقط سکوت کنی..
بعضی وقتا واقعا مجبوری...
دلم برای کسی تنگ است که دل تنگ است…
دلم برای کسی تنگ است که طلوع عشق را به قلب من هدیه می دهد …
دلم برای کسی تنگ است که با زیبایی کلا مش مرا در عشقش غرق می کند…
دلم برای کسی تنگ است که تنم آغوشش را می طلبد …
دلم برای کسی تنگ است که دستانم دستان پر مهرش را می طلبد…
دلم برای کسی تنگ است که سرم شانه هایش را آرزو دارد…
دلم برای کسی تنگ است که گوشهایم شنیدن صدایش را حسرت می کشد …
دلم برای کسی تنگ است که چشمانم ، چشمانش را می طلبد …
دلم برای کسی تنگ است که مشامم به دنبال عطر تن اوست…
دلم برای کسی تنگ است که اشکهایم را دیده…
دلم برای کسی تنگ است که تنهاییم را چشیده…
دلم برای کسی تنگ است که سرنوشتش همانند من است
دلم برای کسی تنگ است که نیز نمی دانم او کیست
دلم برای کسی تنگ است که نیز می دانم روزی می اید