حکایت ها دلنشین

داستان های کوتاه و جالب

حکایت ها دلنشین

داستان های کوتاه و جالب

حکایت ها دلنشین

مهــــم نیســـت نوشته های درهم و برهم مـرا بخـوانی یـا نــــه
مــن بـرای دل خستــه ام می نـویسـم
میخـــواهی بخـــوان
میخـــواهـی نخـــوان
فـــقــــــط خـواهـش میکنـم
اگــــر خـوانـدی
عـاشقـانـه ام را تقــدیـم به " او " نکــن
مــن این ها را بـرای " تـــو " نوشته ام

بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه
چهارشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۶، ۱۱:۳۱ ق.ظ

لیلی و مجنون

لیلی :
بیا مجنون که لیلی مرغ عشقت مانده بی جفت  
تپش کو بی تو مجنون ، قلبم اندر سینه ام خفت
مجنون :
نرفتم لیلی ام ، هستم در این غمخانه ی تو
شدم مجنون به عشقت  تا ابد دیوانه ی تو
لیلی :
اگر مجنون شدی بر لیلی ات ، دردانه ات کو
شدی غمخوار لیلی ، تکیه گاهش شانه ات کو
مجنون :
شکستم من به هجرانت نگو از تکیه گاهی
ز مجنونت فقط مانده نگارا سوز و آهی
لیلی :
اگر بر سینه شلاقت زند  اندوه لیلی
چرا پس نیست بر جانت نه طوفانی نه سیلی
مجنون :
به طوفان غمت گمگشته در صد کوه و دشتم
به سیل عشق تو ، ویران شدم ، نابود گشتم
لیلی :
چرا مجنون نمی نوشی می از میخانه ی من
اگر مستی به جامم ، کو دری پیراهن از تن
مجنون :
منم مدهوش جامت ، صد دریدم جامه بهرت
شوی ساقی ی من ، حتی بنوشم جام زهرت
لیلی :
چرا مجنون به عشقم در سکوتی ، نیست دادت
به کویم نیست فریادت ، برفتم من ز یادت
مجنون :
کجا رفتی ز یادم ، زخمی ام از صد کمانت
 بپرس از کوچه ات ، سنگم زنند این مردمانت
لیلی:
بیا مجنون ز دلتنگی دلا جان در عذاب است
ز هجرانت چو شمعی لیلی ات هر شب مذاب است
مجنون :
بگرد شمعت ای لیلی ی من ، پروانه هستم
به شمعت بال و پر سوزم به شب دیوانه مستم

تو هم داود همراز عاشقی گر همچو مجنون
تحمل بایدت ، چون میشود ، آخر دلت خون 


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۶/۰۱
عیسی علوانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی