سه شنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ۰۵:۴۴ ب.ظ
دلهای ما
هر که را می نگری بهر غمی حیران است
ذهنش آشفته و افکار دلش ویران است
همه اندر پی هم عهد و وفا می شکنند
و چه بسیار کم است آنکه سر پیمان است
نبود هیچ کسی در پی آن یار قدیم
آسمان از غم این دوری دل نالان است
زرق و برق و هوس و حرص و طمع می شکند
شیشه عمر دلی را که دل یاران است
چشمه ها خشک شدند در پی این بی آبی
این کویر دل ما در پی یک باران است
خبری نیست دگر هیچ نمی آرد باد
خبری را که صبا می دهدش طوفان است
سبزه ها زرد شدند در پس این بی مهری
ماه مهر رفت و دگر ماه همی آبان است
می توان بود کمی صادق و عاشق اما
دور بودن زدیار عرفا آسان است
مخور هیچ غم "سپنتا" که شود روز دگر
آنچه آسوده کند قلب تو را ایمان است
۹۴/۱۲/۱۸
شعراتون خیلی باحال بود. خرابم کردی اصلا.
درخواست تبادل لینک دارم، موافق بودید لینکم کنید پیام بده منم لینکت کنم. مرسی
بهترین ریمل
http://best-mascara.blog.ir