حکایت ها دلنشین

داستان های کوتاه و جالب

حکایت ها دلنشین

داستان های کوتاه و جالب

حکایت ها دلنشین

مهــــم نیســـت نوشته های درهم و برهم مـرا بخـوانی یـا نــــه
مــن بـرای دل خستــه ام می نـویسـم
میخـــواهی بخـــوان
میخـــواهـی نخـــوان
فـــقــــــط خـواهـش میکنـم
اگــــر خـوانـدی
عـاشقـانـه ام را تقــدیـم به " او " نکــن
مــن این ها را بـرای " تـــو " نوشته ام

بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه
چهارشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۰۳ ق.ظ

عشق ممنوعه


دردهایم کوهی شده اند در مقابل رسیدنت

ومن فرهاد وار

تیشه به این دردها میزنم

اما...

این کوه غم دیگر حوصله ی ریختن نداردولی

من مجنون این داستانم

وباید به لیلی برسم.

تیشه هایم روبه کندی میروند

ولی

دریای وجود من

برای رسیدن به امن آغوش تو

هر لحظه در آمدوشد است.

اما این کوه هم همانند کوه های بیستون دیگری

در مقابل عشق مجنون سرفرود می آورد.

ولی در پس این کوه

دیگر لیلی وجود ندارد که

لیلی وار چشم به راه هرم دست هایم باشد.

ومن می دانم

این رویا های شیرین من هستند

که در مقابل نابودی رهایم می کنند.


نوشته شده توسط رویا



موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۱۱/۲۲
عیسی علوانی

نظرات  (۱)

۲۲ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۰۸ مرتضی زمانی
دستتان طلا.لایک مثبتتان با خدا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی