دل نوشته
اگه یه دختر برای اولین بار تو تمام دوران زندگیش دست کسی رو جز پدر و برادراش گرفت.
اگه برای اولین بار کلمه دوستت دارم رو به کسی گفت.
اگه برای اولین بار به کسی اعتماد کرد.
...
اگه برای اولین بار بخاطر *تو* پاگذاشت رو غرورش.
اگه برای اولین بار طعم بوسه رو حس کرد….
قسم به وجدانت قدر همه ی این*اولی*ها رو بدون!
اون *فقط به خاطر تو* این کارها رو انجام می داد!
.
راحت ازش نگذر.
هرگز تمامت را برای کسی رو نکن.
بگذار کمی دست نیافتنی باشی.
آدمها تمامت که کنند، "رهـــــایت" می کنند!!!
تو چه می فهمی
حال و روز کسی را که دیگر
هیـــــــــــچ نگاهی دلش را نمی لرزاند؟
همه ى کسانى که
الان بر عشق لعنت مى فرستند ،
روزگارى عاشق ترین انسان این شهر بوده اند....!
شـکــسـتـنـی رفـــع بـلـاســت ...
امــا بـــاور نـمـیـکـنــد دلـــــم !
ای کاش
خنده هایت با تو
بزرگ شوند
شاید دنیا
خجالت بکشد
فقر را از سفره ات
دور کند ...
ﯾﻪ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ
ﯾﻪ ﺷﺒﺎﯾﯽ
ﺑﻪ ﯾﻪ ﺍﺩﻣﺎﯼ ﺧﺎﺻﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺣﺘﯿﺎﺝ ﺩﺍﺭﯼ
ﮔﻮﺷﯿﺘﻮ ﺑﺮ ﻣﯿﺪﺍﺭﯼ ﺷﻤﺎﺭﺷﻮ ﺑﮕﯿﺮﯼ
ﺍﻣﺎ ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﺑﯽ ﻓﺎﯾﺪﺱ
ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺩﻟﮕﯿﺮ ﻭ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﮐﻪ ﯾﻬﻮ ﺑﺨﻮﺩﺕ
ﻣﯿﺎﯼ
ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﯼ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺻﻔﺤﻪ ﯼ
ﺧﺎﻟﯽ ﺑﯿﺠﻮﺍﺏ
ﺍﺷﮑﺎﺕ ﺳﺮﺍﺯﯾﺮ ﺷﺪﻥ
ﺑﻌﺪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﻓﻘﻂ ﯾﻪ ﺟﻤﻠﻪ ﻣﯿﮕﯽ
ﺍﻭﻥ ﻫﻤﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ
ﺍﺧﺮﺵ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭﯼ ﺷﺪ ...؟
شایدبهترین لحظه دنیا
متعلق به لحظه ای است
که
دلمان هوای همدیگر را
میکند.
نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت
ولی آنقدر مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد
گلویم سوتکی باشد
به دست کودکی گستاخ و بازیگوش
و او یکریز و پی در پی
دم گرم خودش را در گلویم سخت بفشارد
و خواب خفتگان خفته را آشفته سازد
بدین سان بشکند دائم
سکوت مرگبارم را.
قدم میزنم . . . !
در کنارهِ جوی آب
صدای جریان آرام آب ، صدایِ زندگی !
صدای زیرهِ پا رفتنِ خِش خِشِ برگ زرد درختان
آری ! گویی پاییز ، زود هنگام آمده !
پاییز را می توان حس کرد که ، درد دارد
دلِ منم همچون پاییز درد دارد
من تنهاتر از همیشه . . .
به برگ های زرد نگاه میکنم و به حالشان گریه میکنم
اما برگی ، به حالِ من نمیگرید !
گاهی یک ها، دنیا را زیرو رو می کنند.
می شود تنها با یک محبت، عشق را برای دنیا معنا کرد
تنها با یک بخشش، تمام هستی را از آن خود کرد
با یک گذشت، نفرت ها را به دوستی ابدی مبدل کرد
و تنها با یک لبخند در قلب ها جاودانه شد
اما تو ای مهربانم!
میدانی! وقتی لبخند بر لبانت نقش می بندد،
دنیا دیگر، برایم معنایی نمی یابد.
دنـیـایـــِ مـَجـازی" شـلـوغ تـریـن سـرزمـیـنِ تـنـهـایـی استـــ...
بـا هـمـه کَس هستـی و
بـا هیــچ کـَس نـیـسـتـی !!!...
مــردان واقعـــی وفـادارند،
اونا وقت ندارن دنبال زنـان دیگه بگــردن،
چون مشــغول پیــدا کردن راه های جــدیدی برای دوسـتـــــ داشتن
شــریک زندگـــی خودشـون هســـتند . . .
داشتن ِ تو، یعنی همین که آدم بداند تو چهارتا کوچه آن‌ورتری، دل آدم را قرص میکند که این شهر با این همه غم و غصه‌اش جای خوبی برای زندگی است. که عجیب‌ترین دوران تاریخ این سرزمین، با حضور تو به دل‌نشین‌ترین فصلش رسیده. به خواندنی‌ترین...به امیدوارکننده‌ترین...به شادترین...دل آدم را قرص می‌کنی، که من از شهر تو تکان نخورم. که دلم نمی‌آید. که نه دلم می‌آید، نه پام می‌رود که از تو دو قدم دور بشوم. آدمها به دلیلی به دنیا می‌آیند؟ نمی‌دانم.
من دلم می خواهد
ساعتی غرق درونم باشم!!
عاری از عاطفه ها
تهی از موج و سراب
دورتر از رفقا…
خالی از هرچه فراق!!
من نه عاشق هستم ؛
و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من
من دلم تنگ خودم گشته و بس…!
یه مرد ایدآل در جواب "دوست دارم" نمیگه منم همینطور؛
میگه "عاشقتم"
عالـــــــــــــــــــــــــی بود